بی اندیش bndsh

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

گاه گداری که به آینده فکر می کنم ترس برم می داره با خودم می گم که آینده آیا مثل فیلماس یعنی وحشتناکه یعنی من باید سر جونم آدم بکشم یا از این که موش آزمایشگاهیم فرار کنم  بدون اینکه بدون تو تله ام...

 نمی دونم شاید آینده این طوری نباشه شاید قشنگ باشه شاید بشه واقعیت آینده رو از همین حالا دید از همین حالا که سودای پول آینده ی زیبای ما رو نابود می کنه از همین حالا که چیز به نام تعصب داره آدم ها رو کور می کنه از همین حالا هم می شه حس کرد و دید بچه ای رو که تو آغوش دریا می خوابه میشه آیند و دید و حس کرد اما چه طور میشه که آینده این طوری باشه چه طور میشه اگه با این سرعت مهار نشدنی به سمت آینده بریم ؟...

واقعا نمی دونم ...!

یادش بخیر وقتی بچه بودم تمام دنیا خلاصه می شد و مثل الان مثنوی هفتاد من نبود همه چیز ساده بود همه با هم مهربون بودن اما حالا وقتی بچه نشسته کنار باباش ، باباشم داره اخبار می بینه دیگه چه انتظاری داری بچه همه جیز رو ساده ببینه وقتی می دونه دارن بچه ها رو می کشن دارن دزدی می کنن دارن فرار می کنن دارن اعدام می کنن دارن و دارن نمی دونم این بچه چه چیزی رو می خواد بسازه .....


اما تمام این ها یک روی سکه اس و روی دیگه ی سکه رو ما گاهی وقت ها نمی بینیم و فراموش می کنیم که همچین چیزی هم وجود داره وقتی به این پزشکان بدون مرز فکر می کنم می فهمم که برای خوب بودن نیاز به محدوده نداری وقتی به پدرم فک می کنم می فهمم که باس بزرگ بودن نیاز به ثروت مادی نداری و وقتی به مادرم فک می کنم می فهمم که دوس داشتن بهانه نمی خواد و وقتی به خورشید فک می کنم می فهمم که بخشیدن نیاز به علت نداره وقتی حس می کنم که زمین داره می گرده می فهمم که هر کاری که بکنی همون رو خواهی دید چون ما چیز هایی رو می بینم که از خودمون باقی گذاشتیم تصور کنید که یه عکس رو تاقچه دارین شما هرز چنگاهی بهش نگاه می ندازین و یه لبخند گوشه لبتون سبز میشه خاطرات هم مثل عکس هان شما زمانی از خودتون عکس می گیرین که در بهترین شرایط تون هستین شادین ویا این که با دوستانتون یا خانواده تون هستین سعی کنید که خاطراتتون هم همین طوری باشه چیزایی رو ذخیره کنید که به شما امید می ده شما رو می خندونه نمی گم آدم نباید اشتباهی رو که کرده فراموش کنه ولی بار اون اشتباه رو همیشه به دوش گشیدن اشتباه بزرگی من می گم که دیگه اون اشتباه رو کنار بزارین و از یادش ببرین ولی هیچ وقت درسایی رو که از اون اشتباه گرفتین فراموش نکنید و همیشه ازش استفاده کنید و فرامموش نکنید که ساختمون های بزرگ رو همیشه با کندن پیشون شروع می کنن و اگه پی اون مناسب نباشه ساختمون با کوچک ترین تکون یا باد و.. فرو میرزه شما هم سعی کنید پی قویی داشته باشین تا با هر باد یا تکونی جهتتون عوض نشه و هیچ وقت هیچ وقت فراموش نکنید ترس از تغییر خوبه بشرطی که باعث شه شما بی گدار به آب نزنید ولی از این بیشتر خیلی بده و مانع شما می شه پس همینجا اون ترسه  رو از بازی بکشین بیرون و فریاد بزنید من آینده رو می سازم اون طوری که خودم می خوام....

دوباره بگو

من آینده رو می سازم اون طوری که خودم می خوام...

نظرات  (۱)

۰۷ آذر ۹۴ ، ۰۹:۰۷ مهدی ملکیان
من آینده رو می سازم اونطوری که خودم می خوام....
متن اش خیلی قشنگ بود بالاخص اون قسمت پزشک های بدون مرز...
یه حقیقتی هم بگم بهت... اون قسمتی که مربوط به ئدر و مادر میشد...گریه کردم
اولین متنی(چه اینترنتی و چه کاغذی حتی!) که تونست باهاش گریه کنم...
دمت گرم...
بازم می گم متن ات فوق العاده وبود...
و باز هم می گم
من آینده رو می سازم اون طوری که خودم میخوام...
پاسخ:
مهدی جان ممنونم و امید وارم که بتونی آینده ای بسازی که می خوای ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی